«ستاره سهیل»؛ عاشقانهای در بستر بحران
نمایش «ستارهی سهیل» به نویسندگی و کارگردانی سهیل ملکی، اثری است که در ظاهر با روایتی عاشقانه و ساده آغاز میشود، اما در لایههای زیرین خود، چالشهایی ذهنی، عاطفی و ساختاری را پنهان کرده است. این نمایش که در فضای بیمارستانی روایت میشود، تلاش دارد تا عشق را از قالبهای کلیشهای خارج کرده و آن را در بستری غیرمتعارف بازتعریف کند؛ بستری که معمولاً با بحران، انتظار، جدایی و گسست همراه است.
سهیل ملکی در مقام نویسنده و کارگردان، صراحتاً اعلام میکند که نمایش او در ظاهر ساده است، اما در دل خود چالشی عمیق را پنهان کرده است. این جمله، کلید فهم رویکرد اجرایی و روایی نمایش است؛ نمایشی که نه به مسیرهای پیشبینیپذیر رضایت میدهد و نه به بیان متداول عشق. بلکه تلاش دارد مخاطب را از قالبهای آشنا و تکراری بیرون بکشد و او را با نسخهای متفاوت از عشق مواجه کند؛ نسخهای که در بستر درمانی و محدود بیمارستانی شکل میگیرد.
فضای بیمارستانی انتخابشده برای روایت، صرفاً یک مکان نیست، بلکه عنصری ساختاری در فرم اجرایی نمایش است. این فضا، تضادی میان «عشق لطیف» و «محیط درمانی و بحرانی» ایجاد میکند؛ تضادی که مخاطب را به پرسش درباره ماهیت عشق در چنین شرایطی وامیدارد. آیا عشق در چنین بستری، همان عشق آشنا و پذیرفتهشده است؟ یا با نسخهای دیگر، پیچیدهتر و شاید آسیبپذیرتر روبهرو هستیم؟ این پرسشها، مخاطب را از سطح روایت به عمق تأمل میبرند.
ساختار روایی نمایش نیز از الگوی خطی و قابلپیشبینی فاصله گرفته و با نشانههایی از تعلیق، عدمقطعیت و تأمل پس از اجرا همراه است. مسیر روایت، هموار و مستقیم نیست؛ بلکه با پیچوخمهایی همراه است که مخاطب را تا لحظه پایانی درگیر نگه میدارد. این ویژگی، یکی از شاخصهای مورد تأکید کارگردان است؛ اینکه مخاطب تا پایان، نمیتواند مسیر داستان را بهطور کامل پیشبینی کند.
از منظر اجرایی، نمایش در مدتزمانی نسبتاً کوتاه (حدود ۵۰ دقیقه) اجرا میشود. این محدودیت زمانی، فشار بیشتری بر بازیگران وارد میکند؛ چرا که هر حرکت، دیالوگ و سکوت باید با دقت و تمرکز بالا اجرا شود. در چنین ساختاری، بازیگر نمیتواند به راحتی از چارچوب فرم بیرون بزند؛ بلکه باید با کمترین ابزار، بیشترین تأثیر را بگذارد. بازخوردهای اولیه از اجرا، بازیها را «به اندازه» توصیف کردهاند؛ یعنی نه اغراقآمیز و نه سطحی، بلکه بازیهایی که به واقعیت نقش نزدیکاند و امکان همذاتپنداری را برای مخاطب فراهم میکنند.
رویکرد نمایش به مخاطب نیز در همان مسیر حرکت میکند؛ نمایشی که صرفاً برای گذران وقت طراحی نشده، بلکه مخاطب را به مشارکت ذهنی دعوت میکند. تماشاگر پس از خروج از سالن، با پرسشهایی در ذهن خود مواجه است؛ پرسشهایی از جنس «چرا؟» نه فقط «چه شد؟». این نگاه، برگرفته از آموزههایی است که ملکی از استادانی چون حمید سمندریان آموخته است؛ آموزههایی که نمایش را به تجربهای فراتر از روایت صرف تبدیل میکنند. در واقع، «ستاره سهیل» بیشتر از آنکه داستانی را تعریف کند، تجربهای ذهنی را رقم میزند.
با وجود زبان ساده در روایت، ساختار اجرایی نمایش پیچیده و چندلایه است. نورپردازی، طراحی صحنه، بازیها و زمان ذهنی همگی در خدمت ایجاد یک زبان بصری و اجرایی یکدست هستند. طراح نور اثر، رضا خضرایی، با انتخابهای دقیق نوری، به فضاسازی اثر کمک کرده است. طراحی لوگوتایپ و پوستر نیز با هماهنگی کامل، به انسجام بصری نمایش یاری رساندهاند. این هماهنگی در اجزای اجرایی، باعث میشود که سبک اثر از پراکندگی دور بماند و در مسیر یک زبان مشخص حرکت کند.
نمایش «ستاره سهیل» از تاریخ ۴ آبان در سالن شماره ۲ تماشاخانه لبخند تهران روی صحنه رفته و هر شب ساعت ۱۸ اجرا میشود. بازیگرانی چون لبخند بدیعی، سهیل ساعی و یاسمن گرکانی ایفاگر نقشهای اصلی هستند. این نمایش، با ادعای ارائه تجربهای متفاوت از عاشقانههای رایج، موفق میشود مخاطب را از سطح روایت به عمق تأمل برساند. فضایی که مخاطب را نه صرفاً به مشاهده، بلکه به مشارکت ذهنی دعوت میکند؛ مشارکتی که پس از پایان اجرا نیز ادامه دارد.