نمایشنامه «کلسیم» یک درام روانشناختی برگرفته و اقتباسی آزاد از کتاب «تمام نخ» اثر شل سیلوراستاین است که دو بازیگرش یعنی ستاره فرسا و مهدی ضیاچمنی مشترکاً آن را نوشتهاند و مهدی ضیاچمنی آن را کارگردانی کرده است. تهیهکنندگی این نمایش را محمدرضا حسینی را به عهده دارد. لازم به ذکر است که این گروه برای اجرای این نمایش از مشهد به تهران آمدهاند. این نمایش روایتی چالشبرانگیز از زندگی زنی به نام سیلوا است که تحت فشارهای ناشی از نظام پدرسالارانه، سیستم آموزشی اشتباه و روابط انسانی ناکام، در آستانه فروپاشی روانی قرار گرفته است. درباره میلهای ممنوعشدهی آدمیزاد و آرزوهای پنهانیِ او حرف بزند. این اثر با تمرکز بر وضعیت زنان، به کاوش در موضوعاتی چون سرخوردگی، انزوا، ترس و چرخههای روانی مخرب میپردازد.
میتوان گفت که کلسیم در اجرا و مخصوصاً در متن شوخیشوخی یقهی بیننده را میگیرد؛ اما او را جدیجدی به زمین میزند. نمایش با زبانی تیز و گزنده از همان اول همهی انتظارات و پیشبینیهای مخاطب را دودِ هوا میکنند و با سرعت و بهیکباره میکِشندش به دلِ تجربهای غریب و ناآشنا. بارقههاییاند از دیدِ شگفتش به زندگی، جلوههایی جذاب از ذهنِ طنزپردازِ یکهاش.
نمایش در شش اپیزود اجرا میشود و در هر اپیزود، سیلوا با یکی از مردان زندگی خود در کشمکش است. اپیزود اول نیمهتمام میماند و در اپیزود ششم دوباره به آن باز میگردیم تا قصه نیمهتمام را ببندیم. اما در همه این اپیزودها همه اتفاقات در یک موقعیت رخ میدهند و صحنه نمایش عوض نمیشود. این تمهید، کلسیم را برای یک اجراهای جمع و جور مناسب کرده است. موقعیتهای کلسیم، ممتازترین ویژگی آن است. موقعیتهایی که توسط اکثر ما به شکلهایی دیگر تجربه شدهاند؛ اما حالا در غالب نمایش جلوهای دیگر و ناواقعگرا به خود گرفته است و با استفاده از شگرد اغراق، دید ما را نسبت به موضوع گستردهتر میکنند.
روراستیِ بازیگران، موجب کند و کاوی روانشناسانه است و بیننده را به جست و جو در اعماق خودش فرا میخواند. بستر ساده و مفرح نمایش، به ما اجازه میدهد تا ایدهی نمایش را مانند اسب تروا وارد ذهن خود کنیم و هنگامی که به کودکانه بودن و کمدی بودنش پی بردیم، شباهتهایی میان این کمدی و رفتارهای غیرکمدی خود بیابیم و الگوهایی را شناسایی کنیم که به خودشناسی منجر میشوند. علاوهبراینها، یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد این نمایش گرهگشاییهای غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینیاش است که با منطقی منحصر به هر قطعه نمایشی بر سر بیننده نازل میشود و ضربهای کاری پای چشم بیننده برجای میگذارد. این نمایش از طراحی صحنه مینیمال و مدیومهای دیجیتال بهره می برد و با تکیه بر بازیگری روانشناختی، تلاش دارد تجربهای بصری و عاطفی خلق میکند که مخاطب را به تأمل در لایههای پنهان روان و ساختارهای اجتماعی دعوت میکند.