15+
1398
درام
2 ساعت و 50 ثانیه
دایی وانیا
ماجرای سرزدن یک استاد بازنشسته به نام سربریاکوف همراه با همسر جوان و فریبنده‌اش به نام یلنا به یک ملک روستایی است که مخارج زندگی آنها در شهر را تأمین می‌کند. دو دوست به نام‌های وانیا (برادر همسر اول پروفسور سربریاکوف که سال‌ها ادارهٔ این ملک را برعهده داشته) و آستروف (پزشک محلی) هردو شیفتهٔ یلنا می‌شوند و در خلال نمایش، از ملال و بیهودگی ادارهٔ ملک می‌نالند. سونیا، دختر پروفسور سربریاکوف از همسر اولش، که در ادارهٔ ملک با دایی‌اش وانیا همکاری کرده، از علاقهٔ یک‌طرفه‌اش به آستروف رنج می‌برد. اوضاع هنگامی بحرانی می‌شود که پروفسور اعلام می‌کند قصد دارد این ملک را که خانهٔ وانیا و سونیا هم هست بفروشد و پول آن را برای رسیدن به درآمد بیشتر برای خود و همسرش، در جای دیگری سرمایه‌گذاری کند.