ریش فیدل و غبغب مرکل
کمدی موزیکالی درباره اصالت و هویت
نمایش «ریشِ فیدل، غبغبِ مرکل» به نویسندگی امیرعلی نبویان، دراماتورژی جعفر غلامپور و کارگردانی و طراحی شهابالدین حسینپور در تالار حافظ تهران به صحنه است. این اثر که در دستهی کمدی موزیکال جای میگیرد، با ترکیبی از موسیقی زنده، حرکتهای گروهی و فضاسازی نمادین، تلاش دارد تا هم جنبهای سرگرمکننده برای مخاطب عام داشته باشد و هم نگاهی انتقادی و اندیشمندانه نسبت به وضعیت فرهنگی و اجتماعی امروز ایران ارائه کند.
داستان نمایش بر یک موقعیت ساده و در عین حال پررمز و راز بنا شده است: شبی از شبها لولویی به دهی در ناکجاآباد سر میزند و اموال مردم را میدزدد. فردای آن شب اهالی ده درمییابند که آنچه از آنها ربوده شده، در حقیقت «عاریهای» بوده است. همین نقطهی به ظاهر ساده، بستر شکلگیری روایتی طنزآمیز، نمادین و تأملبرانگیز را فراهم میکند؛ روایتی که هم میتواند به موضوع مالکیت و اصالت بپردازد و هم به مسئلهی ظاهر و باطن، حقیقت و دروغ، و حتی هویت فردی و جمعی.
کارگردان در یادداشت خود بر نمایش، بر مفاهیمی چون عشق، اعتماد، صداقت، همدلی و صبوری تأکید میکند و هشدار میدهد که باید از ورود «غریبههای عاریهایِ ترسناکِ خندهرو» به فضای تئاتر پرهیز کرد. این جملات در واقع نوعی بیانیهی اخلاقی و هنری است که نگاه حسینپور به تئاتر را نشان میدهد: او تئاتر را فضایی اصیل و انسانی میبیند که باید از آسیبهای بیرونی و نفوذ عناصر غیرخودی در امان بماند. همین دیدگاه باعث شده که نمایش نه تنها یک اثر سرگرمکننده، بلکه تجربهای هشداردهنده و در عین حال امیدبخش باشد.
گروه اجرایی نمایش متشکل از جمعی پرشمار از بازیگران و عوامل فنی است. از جمله بازیگران میتوان به اشکان صادقی، مهبد قناعتپیشه، سامان کرمی، علیرضا کیانی، ندا مقصودی، یاشار مومنزاده، محمد معتضدی، رومینا ایرانپناه آزاد، علی خاکپور، ملیکا راد، اسرا صالحی و یاسمن ملکیان اشاره کرد. علاوه بر این، طراحان صحنه، نور، لباس و حرکت، همراه با ترانهسرایی رومینا ایرانپناه آزاد، نمایش را به اثری چندوجهی تبدیل کردهاند که بر هماهنگی میان اجزای مختلف تکیه دارد. چنین ترکیب بزرگی از عوامل، نشاندهندهی تلاش برای خلق اثری پرجزئیات و خاص است.
از منظر اجرایی، انتخاب قالب موزیکال به نمایش انرژی و ریتمی خاص بخشیده است. موسیقی و ترانهها نه تنها بهعنوان عناصر تزئینی بلکه بهعنوان بخشهایی روایی عمل میکنند و به فهم بهتر موقعیتهای نمایشی کمک مینمایند. طراحی حرکت نیز جنبهی بصری نمایش را تقویت کرده و ریتمی پویاتر به صحنه داده است. ترکیب طنز و موسیقی باعث شده نمایش برای مخاطبان جوانتر و خانوادهها جذاب باشد و فضای شاد و زندهای ایجاد کند.
در سطح تحلیل، «ریشِ فیدل، غبغبِ مرکل» به طور غیرمستقیم به مسائلی اشاره میکند که میتوانند در بطن جامعهی امروز ایران معنا یابند. سرقت اموالی که در نهایت معلوم میشود عاریهای بوده، میتواند استعارهای از بحران اصالت در جامعه باشد: آنچه در اختیار داریم یا به آن میبالیم، شاید در حقیقت از آنِ ما نباشد یا ریشهای استوار نداشته باشد. همین تمثیل میتواند به موضوعاتی چون تقلید فرهنگی، مصرفگرایی، یا حتی واردات بیریشهی اندیشه و هنر اشاره داشته باشد. افزون بر این، استفاده از عناصری مانند «ریش فیدل» یا «غبغب مرکل» در عنوان نمایش، خود بار نمادین و کنایی دارد و ذهن مخاطب را به سمت پیوندی میان جهان سیاست، چهرههای بینالمللی و زندگی روزمره میبرد.
با این حال، همین نمادگرایی میتواند برای بخشی از مخاطبان چالشبرانگیز باشد. اگر نشانهها و کنایهها به درستی رمزگشایی نشوند، ممکن است برخی تماشاگران نمایش را مبهم یا صرفاً طنزی سطحی تصور کنند. این خطر بهویژه در ژانر کمدی موزیکال وجود دارد که جنبهی سرگرمکنندگی آن گاهی بر عمق معنایی غلبه میکند. در عین حال، قدرت گروه اجرایی و نگاه دقیق کارگردان میتواند این تعادل را حفظ کند و لایههای مختلف اثر را به شکلی قابل دریافت در اختیار مخاطب قرار دهد.
در مجموع، «ریشِ فیدل، غبغبِ مرکل» نمایشی است که تلاش دارد مرز میان سرگرمی و اندیشه را درنوردد. این اثر با تکیه بر طنز، موسیقی و حرکتهای گروهی، فضایی شاد و پرنشاط خلق میکند و در عین حال مخاطب را به اندیشیدن دربارهی اصالت، هویت و ارزشهای انسانی فرا میخواند. کارگردان با صراحت اعلام میکند که تئاتر بدون عشق و صداقت امکان حیات ندارد و همین نگاه در تار و پود نمایش جاری است. اگرچه ممکن است برخی نمادها برای همه مخاطبان روشن نباشد، اما بهطور کلی این اثر نمونهای قابل توجه از ترکیب هنر نمایشی با بیان اجتماعی است و میتواند نمونه ای تاثیرگذار در تئاتر موزیکال معاصر در ایران محسوب شود.