رختکن شماره 16
«همهچیز از رختکن شروع شد»؛ نگاهی به نمایش اتاق رختکن شماره ۱۶
نمایش «اتاق رختکن شماره ۱۶»، نوشتهٔ سهند خیرآبادی، به طراحی و کارگردانی و بازیگری امیر کربلاییزاده و تهیهکنندگی پوران مرادی، تجربهای است که با قرارگیری در فضایی متفاوت و با ساختاری مدرن، تعریف تازهای از رابطهی صحنه و مخاطب ارائه میدهد.
در این نمایش، بستر روایت یک رختکن ورزشی یا هنری را به عنوان نقطه آغاز انتخاب کردهاند؛ جملهٔ کوتاه «همه چیز از رختکن شروع شد» به عنوان خلاصه داستان، نشان میدهد که اثر قصد دارد از فضایی به ظاهر پشتپرده و کمنور، به درون دنیایی پرتنش و شاید کنایهآمیز گام بردارد.
در اولین نگاه، انتخاب رختکن به عنوان موقعیت نمادین، میتواند کنشگر «آمادگی»، «تبدیل»، و حتی «واکنشپذیری» باشد؛ مکانی که فرد پس از بیرون آمدن از آن، وارد عرصه عمومی میشود، آرایش میشود، گریم میشود، آماده میشود، یا شاید هم آسیب میبیند. در این نمایش، آنچه ظاهر میشود بیش از آنکه صرفاً وضعیت آمادهسازی باشد، بازتابی است از فرایند درونی شخصیت، مواجههاش با خود، و گشودگی به مخاطب.
عوامل اجرایی اثر از همان ابتدا نشان میدهند که با قصد تجربهای ساختاری روبهرو هستیم. امیر کربلاییزاده – که پیشتر بیشتر بهعنوان بازیگر و چهرهٔ کمدی شناخته شده – اینبار تجربهٔ کارگردانی را با این اثر رقم میزند. با بازی خود او و دو «بازیساز» دیگر؛ ابوالفضل گودرزی و حامد سلیمانی، ترکیبی را میسازد که میتواند میان اجراهای مرسوم و نوعی پرفورمنس یا تعامل زنده با مخاطب، پلی بزند.
در بخش فنی نیز ترکیبی از نامهای شناختهشده دیده میشود: طراح دکور مهدی دیلمی، طراح نور رضا ملکزاده، طراح صدا ( موسیقی ) علیرضا داودی، طراح لباس آیلین بایراک.
این تیم نوید میدهد که آنچه مخاطب میبیند، صرفاً روایت نیست، بلکه ترکیب بصری، صوتی، و فضایی یک تجربهٔ یکپارچه خواهد بود.
در سبک اثر، میتوان نشانههایی از کُمدی سیاه یا موقعیتمحور یافت – چرا که امیر کربلاییزاده از پیش با ژانر کمدی در ارتباط بوده و رسانهها این نمایش را بازگشت او با نوعی طنز متفاوت عنوان کردهاند. اما در کنار طنز، ساختار تکپرسوناژ (یا دستکم تمرکز بر یک شخصیت محوری در رختکن) نیز مطرح است؛ گزارشی اشاره دارد که نمایش «تکپرسوناژ» است.
این معنا را میدهد که بازیگر بهتنهایی یا تقریباً تنهایی، فضای صحنه را با مخاطب شریک میشود؛ و همین ساختار اغلب پیامدهایی مانند فاصلهگذاری یا برانگیختن هوشیاری مخاطب به همراه دارد. در این حالت، رختکن بهعنوان فضای درونی بدل میشود به میدانی که شخصیت با خود مواجه است، با مخاطب مواجه میشود، و روایت خودش را آشکار میکند.
طراحی صحنه و فضا نیز یکی از مشخصههای قابل توجه این اجراست: سالن انتخابشده، یعنی سالن «شیشهای» در عمارت هما، مکعب شفاف و پشتبستهای است که مرز میان صحنه و مخاطب را از میان برمیدارد. این انتخاب فضایی، خود به گونهای نمادین عمل میکند: رختکن بهطور معمول محوطهای پشتپرده است، فضایی که تماشاگر وارد آن نمیشود؛ اما این نمایش با قرارگیری در یک سالن «شیشهای» و حذف مرزها، این توافق را بههم میریزد. مخاطب مینشیند، اما ممکن است احساس کند نه فقط تماشاگر بلکه شریک یک وضعیت است — رختکنی که شخصیت در آن آماده میشود، با تماشاگر اشتراک دارد. در نتیجه، طراحی دکور (با توجه به طراح دیلمی) و نورپردازی و صدابرداری، برای آن طراحی شده که این شکاف معمول را پر کنند یا دستکم زیر سوال ببرند.
مثلاً نورپردازی میتواند بهجای صرفا روشنکردن بازیگر، نقطهگذاری کند بر حرکت درونی او، یا صدایی که طراحی شده، ممکن است از لبههای فضای «رختکن» به بیرون نفوذ کند، تا نشان دهد که پشت پرده صرفا آمادهشدن نیست، بلکه تماس با واقعیت – و شاید کنش – آغاز میشود.
در تحلیل نهایی، نمایش «اتاق رختکن شماره ۱۶» میتواند چنین خوانده شود: یک میراژ از تحول فردی در فضایی که معمولاً دیده نمیشود، تبدیل به صحنهای برای بازاندیشی میشود. شخصیت در «رختکن» میایستد، آماده میشود، شاید شک میخورد، شاید انتخاب میکند، و در نهایت با مخاطب مواجه میشود. مرزها شکستهاند: رختکن خصوصی، تبدیل به عرصه عمومی میشود؛ مخاطب صرفاً ناظر نیست، بلکه حضورش وضعیتی را شکل میدهد؛ فضای اجرا، فضایی شیشهای و شفاف است که هم امکان نظاره دارد و هم حس نفوذپذیری.
با توجه به حضور کمدی بهعنوان ژانر اولیه، طنز در خدمت طرحی بزرگتر از بازی صرف یا خندهسازی است: طنز به نقد یا تحلیلی از وضعیت انسان معاصر در فضای آمادهسازی بدل میشود، انسان که پشت صحنه آماده است، در نقطهای بین گذشته و آینده، بین وضعیت درونی و نمایش بیرونی.
بنابراین این نمایش نه فقط سرگرمکننده، بلکه موقعیتی تأملانگیز ایجاد میکند؛ شخصیتی در رختکن، نور و صدا و فضا به کمکش آمدهاند، مخاطب نشسته است، و لحظهای آغاز شده است: «همه چیز از رختکن شروع شد».
اگر بخواهم پیشنهادی برای مخاطب بدهم: این اجرا را با نگاه فعال ببینید؛ نیایید صرفا بنشینید و تماشا کنید، بلکه در فضایی باشید که احتمال دارد شما هم بخشی از معنا یا پرسش باشید. طراحی سالن و ساختار تکپرسوناژ، شما را کنار بازیگر میآورد، نه روبهرویش. پس در حس فضا، نور، صدا و نسبتتان با شخصیت دقت کنید — و بگذارید رختکن به دریچهای شود برای تأمل در خود و در شرایط آماده شدن برای مواجهه با «صحنه»ٔ زندگی.